میخواهم تو را ببرم در دل کافهای شلوغ، بین بوهای متفاوت قهوه و انرژی آدمها، و از ۵ اشتباه بزرگ بگویم که مانع حرفه ای شدن باریستا میشود. شاید همین امروز، فهمیدن یکی از این دامها مسیر کارت را عوض کند…
خیلی از ما وقتی به دنیای قهوه وارد میشویم، فقط به جذابیتهای سطحی کار نگاه میکنیم: عطر قهوه تازه آسیاب شده، فوم شیر روی لاته، کافهای با نور آفتاب عصرگاهی و صدای ملایم موزیک خارجی… اما واقعیت اینجاست که دنیای باریستا بودن، تجربههایی خیلی عمیقتر و حتی گاهی تلختر هم دارد—تجربههایی که اگر درست با آنها روبهرو نشوی، نه تنها رشد نمیکنی، بلکه هر روز بیشتر به یک باریستای «معمولی» تبدیل خواهی شد؛ یکی مثل خیلیهای دیگر، نه یک نقطه متفاوت.
اشتباه اول: بسندگی به دانش اولیه و بیمیلی به یادگیری مداوم
تصورش را بکن:
یک باریستا بعد از آموزش باریستایی، بهتازگی کارش را در یک کافه وسط تهران شروع کرده؛ در روزهای اول انگیزه دارد، ساعتها فیلم یوتوب میبیند، با ذوق و شوق اسپرسو میگیرد، حتی برای همکارانش لاته آرت تمرین میکند. اما کافی است یک سال بگذرد، همهچیز روتین میشود. دیگر کسی سراغ ویدئوها، مقالات یا حتی کلاسهای جدید نمیرود. بار قبلی کار را یاد گرفته و فکر میکند «دیگر همهچیز همین است.»
اما کافیست فقط چند هفته از دنیای قهوه غافل شوی تا متوجه شوی ترندها عوض شده، تکنیکها تغییر پیدا کرده و حتی مشتریها انتظارات متفاوتی دارند. امروز مشتری دنبال قهوههای تخصصی، نوشیدنیهای موج سوم، و تستهای عجیب جدید است. اگر همیشه همان باریستای سال قبل بمانی، کلی فرصت رشد و حتی درآمد را از دست میدهی.
**یادگیری مداوم یعنی هر روز باید چیزی جدید کشف کنی؛ حتی اگر فقط فرق طعم دو منطقه قهوه اتیوپی با برزیل باشد!
اشتباه دوم: بیاهمیتی به روابط انسانی—از مشتریها تا همکارها
حتماً تا حالا آن باریستایی که همیشه شلوغ، خسته و بیحوصله است دیدهای؛ کسی که جواب منفیاش به مشتری کوتاه، بیروح و گاهی حتی تند است. یا شاید باریستایی که احساس میکنی آمدنش فقط برای انجام کارش است، نه برای ساختن یک ارتباط واقعی.
اما جادوی فضای کافه دقیقاً در همین روابط انسانی است. مشتریها برای نوشیدن یک فنجان قهوه ساده نمیآیند؛ آنها گاهی دنبال یک لبخند، یک مکالمه کوتاه یا حتی یک همدلی هستند. واقعیت این است که باریستا بودن مثل بازیگری روی صحنه است—تو باید انرژی مثبت را با سادهترین رفتار (مثل گفتن «صبحتون بخیر») به فضا تزریق کنی.
در پشت بار هم داستان همین است؛ کافیست یک روز تیم به هم بریزد، یک نفر حرف نابجا بزند یا کسی غر بزند تا تمام نظم کافه به هم بریزد. یک باریستای حرفهای کسانیاند که بلدند ارتباطاتشان را مدیریت کنند، حتی اگر روز خوبی ندارند، حتی اگر خستهاند…
راز پیشرفت خیلیها دقیقاً همین مهارت است—نه فقط عصارهگیری خوب!
اشتباه سوم: ترس از اشتباه کردن و نرفتن به دل بازخورد
بسیاری از باریستاها فقط دوست دارند روی نکات مثبتشان تمرکز کنند و وقتی خطا کنند، فوراً توجیه میآورند یا اصلاً به روی خودشان نمیآورند. ممکن است یک کاپ بد سرو کنند یا یک مشتری ناراضی برود و باریستا فقط با یک نگاه به دستگاه یا سرزنش دانه قهوه خودش را خلاص کند.
در حالی که قشنگترین رشدها بعد از قبول اشتباه اتفاق میافتد. یک مدیر حرفهای یا مربی خوب کسی است که همیشه تشویق به بازخورد گرفتن میکند؛ چون همین بازخوردهاست که مسیر حرفهای شدن را روشن میکند. اگر امروز از شنیدن انتقاد فراری هستی، باید بدانی یک باریستای واقعی، با شجاعت مسئولیت اشتباهش را قبول میکند و به جای دفاع بیمورد، میپرسد: «چطور میتوانم بهتر شوم؟»
شاید همان اشتباه امروز، جرقه فردای درخشانت شود—اگر حاضری بپذیری و یاد بگیری!
اشتباه چهارم: نادیده گرفتن جزییات، از بهداشت تا نظم و ظاهر خودت
واقعا شاید هیچ چیز، اندازه یک بار تمیز و منظم و یک باریستای مرتب باعث اطمینان و حس خوب به مشتری نباشد. فرض کن وارد کافهای میشوی: کف زمین قهوه ریخته، پیچرها شسته نشده، دستگاه اسپرسو لک دارد، یا یک باریستا با لباس چروک و ریش نامرتب پشت بار ایستاده.
شاید بهترین شات قهوه را بزند، اما در نگاه اول حتی حرفهایترینها هم اعتماد نمیکنند.
در یک تیم واقعی و حرفهای جهانی، حتی چند دقیقه وقت گذاشتن بعد از هر شیفت برای تمیز کردن دستگاه، جمعآوری لوازم، مرتب کردن فضای بار و توجه به ظاهر خود، نشانه احترام به خود و مشتری است.
اینها کوچکترین اما مهمترین جزییات هستند؛ جزییاتی که تو را برای تیم و مشتری قابل اعتماد و حرفهای میکند و همان نقطه تمایز از دریای باریستاهای معمولی است.
اشتباه پنجم: محدود ماندن به یک کافه، نداشتن رؤیا و شبکهسازی حرفهای
بسیاری از باریستاها، وقتی در یک کافه مشهور یا محیطی با حقوق خوب جا میافتند، انگیزه ادامه رشد را از دست میدهند. فکر میکنند همین کافیست—ولی دنیای قهوه پر از فرصت است! مسابقات داخلی و جهانی، کلاسهای بینالمللی، دورههای تدریس، حتی مهاجرت کاری یا راهاندازی بیزینس شخصی.
واقعیت این است: کسی که چشمش به آینده است، همیشه به فکر ساخت شبکه ارتباطی است؛ با مدرسها دوست میشود، در دورهمیهای باریستا شرکت میکند، صفحه اینستاگرام تخصصی برای نمونهکارهایش میسازد، و حتی کاپهایی که درست کرده با جزئیات ثبت میکند.
اگر فقط در چهاردیواری یک کافه بمانی و رؤیا نکنی، هیچوقت نمیفهمی که همین تخصص ساده قهوهسازی میتواند روزی تو را به جایگاههای بزرگ برساند.
جمعبندی
اگر بخواهم خلاصه کنم، حرفهای شدن در باریستایی یعنی پذیرش مسئولیت بیشتر—هم برای یادگیری، هم برای ساختن روابط بهتر، هم برای مواجهه با اشتباهات و هم برای رؤیا داشتن.
هر روزی که از اول صبح پا در کافه میگذاری، انتخاب داری؛ به کار نگاه ساده و تکراری داشته باشی یا مثل یک ماجراجو، هر فنجان قهوه را به قدمی برای ساختن آیندهای بهتر تبدیل کنی.
**شروع کن به یاد گرفتن چیزهای جدید، با همکارت صمیمی باش، بازخورد بگیر، همیشه به جزییات اهمیت بده، و فراتر از کافه رؤیا ببین.
این مسیر تو را از یک باریستای معمولی به یک الهامبخش برای دیگران تبدیل میکند… درست مثل همان فنجان قهوه که با هر جرعه، دنیا را عوض میکند!**